Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3071 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
U
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
suit yourself
U
هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
U
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
do me this kindness
U
بکنید
do as you please
U
بکنید
What do you want to do with it?
U
با این چه می خواهید بکنید؟
Make three copies of each film.
U
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
g. ma a favor
U
التفاتی درحق من بکنید
do that first
U
ان کار را اول بکنید
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
please do me a service
U
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
Limit your expenditures to what is essential .
U
مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
pleaseŠturn over
U
بیزحمت ورق بزنیدیابازگشت به صفحه پشت بکنید
You have to listen to me.
U
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
hund rules
U
قواعد هوند
selection rules
U
قواعد گزینش
commutation rules
U
قواعد جابجایی
regvlarity
U
مطابقه با قواعد
rules
U
قواعد بازی
precendence rules
U
قواعد تقدم
fleming's rules
U
قواعد فلمینگ
physically
U
با قواعد طبیعی
dialectically
U
مطابق قواعد منطق
phonetically
U
از روی قواعد صدا
rules of football
U
قوانین یا قواعد فوتبال
inference rule
U
قواعد استنتاج
[منطق]
rules for forming plurals
U
قواعد جمع بندی
transformation rule
U
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
format
U
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
rule of inference,
U
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
formats
U
قواعد دستورات زمان اسمبلی
format
U
قواعد دستورات زمان اسمبلی
formats
U
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
geometrize
U
با قواعد هندسی درست کردن
geometrize
U
از روی قواعد هندسی کارکردن
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
disassemble
U
ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
pedantry or pedantism
U
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
lawmerchant
U
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
syntactical
U
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactic
U
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
illegal
U
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
grammatical
U
صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
double standard
U
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
grammatical error
U
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
extend
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extends
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
IMA
U
سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
propriety
U
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
inferences
U
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
illegal
U
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
inference
U
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
infix notation
U
روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
formatter
U
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
stationed
U
جایگاه
toll house
U
جایگاه
stations
U
جایگاه
place
U
جایگاه
places
U
جایگاه
station
U
جایگاه
cabin
U
جایگاه
limb top
U
جایگاه
placing
U
جایگاه
houses
U
جایگاه جا
position
U
جایگاه
housed
U
جایگاه جا
house
U
جایگاه جا
positioned
U
جایگاه
booths
U
جایگاه رژه
seats
U
جایگاه نشاندن
grandstands
U
جایگاه سرپوشیده
stands
U
جایگاه تماشاگران
galleries
U
جایگاه تماشاگران
gallery
U
جایگاه تماشاگران
home range
U
جایگاه حیوانات
hibernaculum
U
جایگاه زمستانی
flash house
U
جایگاه دزدان
site plan
U
نقشه جایگاه
seat
U
جایگاه نشاندن
engine house
U
جایگاه لوکوموتیو
stalling
U
لژ جایگاه ویژه
stall
U
لژ جایگاه ویژه
operating rooms
U
جایگاه عمل
operating room
U
جایگاه عمل
grandstand
U
جایگاه سرپوشیده
pumping ststion
U
جایگاه تلمبه
booth
U
جایگاه رژه
picturedrome
U
جایگاه سینما
picture theatre
U
جایگاه سینما
picture palace
U
جایگاه سینما
parking place
U
جایگاه توقف
banstand
U
جایگاه ارکست
ordinal position
U
جایگاه ترتیبی
lattice site
U
جایگاه شبکه
sanctuaries
U
جایگاه مقدس
sanctuary
U
جایگاه مقدس
telephone station
U
جایگاه تلفن
scene of destruction
U
جایگاه خرابیها
expanse of rubble
U
جایگاه خرابیها
expanse of ruins
U
جایگاه خرابیها
band-stand
U
جایگاه ارکستر
seated
U
جایگاه نشاندن
biotechnology
U
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
podium
U
بالکن جایگاه مخصوص
podiums
U
بالکن جایگاه مخصوص
stand
U
جایگاه گواه در دادگاه
dock
U
جایگاه متهم در دادگاه
stand one's ground
<idiom>
U
حمایت از جایگاه شخص
oarlock
U
جایگاه فلزی پارو
docked
U
جایگاه متهم در دادگاه
gate chamber wall
U
جایگاه حرکت دریچه
docks
U
جایگاه متهم در دادگاه
malt house
U
جایگاه مالت سازی
platforms
U
کف راه جایگاه خطابه
news stand
U
جایگاه فروش روزنامه
news-stand
U
جایگاه فروش روزنامه
press boxes
U
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press box
U
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
swinery
U
پرورشگاه یا جایگاه خوکان
lay by
U
جایگاه ایست ایستگاه
sail loft
U
جایگاه بادبان سازی
stone work
U
جایگاه سنگ تراشی
lay-by
U
جایگاه ایست ایستگاه
choir-wall
U
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
lay-bys
U
جایگاه ایست ایستگاه
menagerie
U
جایگاه دام ودد
bars
U
جایگاه متهمین در دادگاه
fire post
U
جایگاه اتش نشانی
paper advance setting
جایگاه پیشرفته ورق
far turn
U
پیچ سمت جایگاه
bar
U
جایگاه متهمین در دادگاه
menageries
U
جایگاه دام ودد
sanctum
U
قدس جایگاه مقدس
platform
U
کف راه جایگاه خطابه
dram shop
U
جایگاه نوشابه فروشی
news-stands
U
جایگاه فروش روزنامه
protocol
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
witness box
U
جایگاه ویژه گواهان در دادگاه
perches
U
جایگاه بلند جای امن
perch
U
جایگاه بلند جای امن
haras
U
جایگاه تخم کشی اسب
altar of credence
U
[جایگاه نان و شراب مقدس]
orchestras
U
دسته نوازندگان جایگاه ارکست
orchestra
U
دسته نوازندگان جایگاه ارکست
choir-loft
U
[بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
perched
U
جایگاه بلند جای امن
locations
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
perching
U
جایگاه بلند جای امن
location
U
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
witness box
U
جایگاه شهود گواه جای
military testament
U
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
choir-aisle
U
[راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
fore
U
[جایگاه مخصوص روحانیون و سرایندگان در کلیسا]
lubritorium
U
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
antechoir
U
جایگاه مخصوص روحانیون وسرایندگان در کلیسا
tap room
U
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
clubhouses
U
ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
clubhouse
U
ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
porter house
U
جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
information
U
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
phrenologically
U
ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
restatement of the law
U
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
grandstands
U
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand
U
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
band shell
U
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
iconostasis
U
[پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
choir-rail
U
[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
heedfully
U
با توجه
noting
U
توجه
remarks
U
توجه
remarking
U
توجه
remarked
U
توجه
attentiveness
U
توجه
attendance
U
توجه
attendances
U
توجه
attention to orders
U
توجه
advertency
U
توجه
advertence
U
توجه
unresponsive
U
بی توجه
remark
U
توجه
inattentive
U
بی توجه
oblivious
U
بی توجه
listless
U
بی توجه
listlessly
U
بی توجه
adverence
U
توجه
keeps
U
توجه
regards
U
توجه
attentions
U
توجه
Recent search history
Forum search
1
سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمیگردد یا فقط به piping
1
I am good with figures,how about you?
1
Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
2
Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1
old stonyface
1
but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1
facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1
روحانی چندمین رئیس جمهور است
1
Other factors can introduce poor conditioning.
1
Regarding the forthcoming presentation,
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com